The romance of the Haft Paykar ("Seven Beauties") is one of the great works of Persian literature. Completed in 1197 by the poet Nizami of Ganja, it is an allegorical romance of great beauty and depth, and its central theme of self-knowledge as the path to human perfection is conveyed in rich and vivid imagery and complex symbolism. The Haft Paykar tells the story of the S The romance of the Haft Paykar ("Seven Beauties") is one of the great works of Persian literature. Completed in 1197 by the poet Nizami of Ganja, it is an allegorical romance of great beauty and depth, and its central theme of self-knowledge as the path to human perfection is conveyed in rich and vivid imagery and complex symbolism. The Haft Paykar tells the story of the Sassanian ruler Prince Bahram V Gur and his progress towards wisdom, and is enlivened by many adventures and by the seven tales--love stories--told to the prince by his brides. This new English verse translation captures the beauty and sophistication of the original, and makes this masterpiece of twelfth-century Persia accessible to a wide audience.
Haft Paykar: A Medieval Persian Romance (World's Classics)
The romance of the Haft Paykar ("Seven Beauties") is one of the great works of Persian literature. Completed in 1197 by the poet Nizami of Ganja, it is an allegorical romance of great beauty and depth, and its central theme of self-knowledge as the path to human perfection is conveyed in rich and vivid imagery and complex symbolism. The Haft Paykar tells the story of the S The romance of the Haft Paykar ("Seven Beauties") is one of the great works of Persian literature. Completed in 1197 by the poet Nizami of Ganja, it is an allegorical romance of great beauty and depth, and its central theme of self-knowledge as the path to human perfection is conveyed in rich and vivid imagery and complex symbolism. The Haft Paykar tells the story of the Sassanian ruler Prince Bahram V Gur and his progress towards wisdom, and is enlivened by many adventures and by the seven tales--love stories--told to the prince by his brides. This new English verse translation captures the beauty and sophistication of the original, and makes this masterpiece of twelfth-century Persia accessible to a wide audience.
Compare
فؤاد –
١. من يادم نيست چى شد كه هوس خوندن اين كتاب به سرم افتاد. بعد از خوندن خلاصه شاهنامه، به خودم اومدم و ديدم خارخار خوندن اين كتاب افتاده به جونم. مى خواستم برم از كتابخونه خمسۀ پالتويى قشنگ نشر هرمس رو بگيرم كه قبلاً ليلى و مجنون رو باهاش خونده بودم. اما ديدم خارخار سابق الذکر امانم رو داره مى بره و اگه بيشتر امروز و فردا كنم ديدى مثل بيشتر اين هوس ها يك شبه به ضد خودش تبديل شد و شد دلزدگى. اين شد كه درنگ نكردم و شروع كردم به خوندن كتاب از گنجور، و بعداً هم تصحيح وحيد دستگردى رو گرفتم. ٢. ساختار كت ١. من يادم نيست چى شد كه هوس خوندن اين كتاب به سرم افتاد. بعد از خوندن خلاصه شاهنامه، به خودم اومدم و ديدم خارخار خوندن اين كتاب افتاده به جونم. مى خواستم برم از كتابخونه خمسۀ پالتويى قشنگ نشر هرمس رو بگيرم كه قبلاً ليلى و مجنون رو باهاش خونده بودم. اما ديدم خارخار سابق الذکر امانم رو داره مى بره و اگه بيشتر امروز و فردا كنم ديدى مثل بيشتر اين هوس ها يك شبه به ضد خودش تبديل شد و شد دلزدگى. اين شد كه درنگ نكردم و شروع كردم به خوندن كتاب از گنجور، و بعداً هم تصحيح وحيد دستگردى رو گرفتم. ٢. ساختار كتاب كل كتاب يك داستانه، داستان زندگى بهرام گور، يكى از پادشاهان ساسانى. كتاب رو ميشه سه بخش كرد: بخش اول، بخش تاريخى-اساطيريه. داستان به دنيا اومدن بهرام تا به تخت نشستن. بيشتر ماجراهاى اين بخش توى شاهنامه هم هست، شايد با كمى تغيير. يعنى اين بخش ساخته و پرداختۀ تخيل نظامى نيست. حداقل تا حد زيادى. بخش دوم، داستان هفت پيكره كه اسم خودش رو به كتاب داده، و بخش اصلى كتاب هم هست. ديگه بهرام فراموش ميشه، و نظامى شروع مى كنه به تعريف كردن قصه هاى خودش. و اوج كتاب هم همين جاست كه نظامى تاريخ گويى رو رها مى كنه و قصه گويى مى كنه. هفت زن بهرام گور هر كدوم در يكى از روزهاى هفته يك قصه به سبك قصه هاى پر از جادو و خيال هزار و يك شب تعريف مى كنن. يكى از اين داستان ها رو رضا قاسمى با عنوان ماهان کوشیار به نمايشنامه تبديل كرده و من سال ها قبل خونده بودمش، بدون اين كه بدونم اصل اين قصه متعلق به هفت پيكر نظاميه. بخش سوم، دوباره ادامۀ داستان بهرام گوره، و باز تا حد زيادى تاريخ و اساطير و كمى تخيل نظامى. در نهايت بهرام براى شكار گورى مى تازه و در غارى گم ميشه و هر چى داخل غار رو مى گردن نمى تونن پيداش كنن. ٣.ساختار هفت قصه معمارى كه به نجوم آشناست، به بهرام مى گه: براى اين كه از گزند هفت گنبد آسمون در امان باشى، من با محاسبات نجومی هفت گنبد معادل هفت گنبد آسمون برات مى سازم، هر گنبد متعلق به يك سياره و به رنگ اون سياره، و تو هر روز هفته كه متعلق به يك سياره است، لباس همرنگ اون سياره رو بپوش، به همراه زنى كه از اقليم منسوب به اون سياره گرفتى، به گنبد متعلق به اون سياره برو. بهرام همين كار رو مى كنه، و هر روز هفته، هر كدوم از زن ها يك قصه براش تعريف مى كنن. به گفتۀ معمار، اين کار بهرام رو از گزندهاى هفت گنبد آسمون حفظ می كنه. به عبارت ديگه اين هفت قصۀ معنوى (هفت گنبد جادویی) قراره خواننده رو از گزندهاى جهان مادّى (هفت گنبد آسمون) حفظ كنه. ٤. ملاحظات پراكنده I. شباهت كتاب با هزار و يك شب بيشتر از اونه كه نياز به گفتن داشته باشه. زن قصه گو، پادشاه قصه شنو، قصه هاى جادويى با شيوه قصه در قصه، و عناصر مشابهى از عشق و ناكامى. بايد يادم باشه بگردم دنبال مقاله اى كه به اين مقوله پرداخته باشه. II. حدس مى زنم قصه هاى هر روز از لحاظ مضمون با سيارۀ اون روز تناسب دارن، اما مطمئن نيستم. مثلاً قصۀ روز سرخ، كه روز مريخه، پر از خون و خونريزيه، و مريخ هم خداى جنگ و خونريزيه. يا قصۀ روز سفيد، كه روز زهره است، پر از زيبارويان و مغازله و عشقبازيه، و زهره هم الهۀ عشق و زيباييه. يا قصۀ روز فيروزه اى، كه روز عطارده، راجع به خردمند بودن در مقابل فريب ها و هوس هاست، و عطارد هم خداى هوشمندى و خردمنديه. III. در بيشتر قصه ها "ناكامى" نقش كليدى داره، اما نه ناكامى معمولى، بلكه ناكامى اى غيرمعمول و گاهى جادويى. مثل غيب شدن معشوق درست در لحظۀ وصال در قصۀ روز سياه، يا دخترى كه از ازدواج بيزار بود و براى فرار از خواستگاران خودش رو در قلعه اى جادويى محبوس كرده بود در قصۀ روز سرخ، يا تبديل شدن معشوق زيبارو به ديو زشت رو درست در لحظۀ وصال در قصۀ روز فيروزه اى، و اتفاقات و موانع پى در پى درست در لحظۀ وصال در قصۀ روز سفيد. IV. در دو سه قصه رنگ اون روز نقش داره و در باقى قصه ها نه. مثلاً سياه پوشيدن مردم شهر سياهپوشان در قصۀ روز سياه، يا كبود پوشيدن ماهان در سوگوارى خودش در قصۀ روز فيروزه اى. به جز اين، تمام قصه ها با ستايش شيرين و دلنشینی از رنگ اون روز تموم مى شن و زن قصه گو مثل بچه هايى كه آبى رو رنگ آسمون مى دونن و قرمز رو رنگ خون، دليل هايى از اين دست ميارن كه چرا رنگ اون روز بهترين رنگه. V. و در نهايت، قدرت شاعرى نظامى همچنان ستايش برانگيزه. هيچ بيتى نيست كه از آرايه اى خالى باشه، از جناس و تضاد و ايهام، كه آرايه هاى مورد علاقۀ نظامى هستن، تا تشبيه و استعاره و مجاز، و... علاوه بر اين گاهى توى توصيف جزئيات صحنه ها هم اعجاب برانگيز بود. دقت به جزئيات در بين شاعران قديمى خيلى نامعموله، و به خاطر همين حديث نفس هاى شخصيت ها، واكنش هاشون وقت حيرت و وحشت، ديالوگ هاى ملموس شون و... خيلى جلب توجه مى كنه. ٥. بعد از هفت پيكر ويكى پديا رو كه ديدم، نوشته بود اين و خسرو و شيرين شاهكارهاى نظامى هستن. مى خواستم بعد از اين مخزن الاسرارش رو بخونم، ولى با اين حساب خوندن خسرو و شيرين در اولويت قرار گرفت.
Ahmad Sharabiani –
هفت پیکر = بهرام نامه = Haft Paykar (Persian: 1197) (also called Bahram-Nama) = Seven Beauties, Nizami Ganjavi A pre-Islamic story of Persian origin, it was dedicated to the ruler of Maragha, 'Ala' Al-Din korp Arslan. It is the story of Bahram V, the Sassanid king, who is born to Yazdegerd after twenty years of childlessness and supplication to Ahura Mazda for a child. The Haft Paykar is a romanticized biography of the Sasanian Persian empire ruler Bahram Gur. His adventurous life had already bee هفت پیکر = بهرام نامه = Haft Paykar (Persian: 1197) (also called Bahram-Nama) = Seven Beauties, Nizami Ganjavi A pre-Islamic story of Persian origin, it was dedicated to the ruler of Maragha, 'Ala' Al-Din korp Arslan. It is the story of Bahram V, the Sassanid king, who is born to Yazdegerd after twenty years of childlessness and supplication to Ahura Mazda for a child. The Haft Paykar is a romanticized biography of the Sasanian Persian empire ruler Bahram Gur. His adventurous life had already been treated by Ferdowsi in the Shahnama, to which fact Nezami alludes a number of times. In general, his method is to omit those episodes that the earlier poet had treated, or to touch on them only very briefly, and to concentrate on new material. The poet starts by giving an account of the birth of Bahram Gur and his upbringing in the court of the Arab King No'man and his fabled palace Khwarnaq. Bahram whose upbringing is entrusted to No'man becomes a formidable huntsman. While wandering through the fabled palace, he discovers a locked room which contains a depiction of seven princesses; hence the name Haft Paykar (seven beauties). Each of these princesses is from the seven different climes (traditional Zoroastrian-Islamic division of the Earth) and he falls in love with them. His father Yazdegerd I passes away and Bahram returns to Persia to claim his throne from pretenders. After some episodes he is recognized as King and rescues the Persians from a famine. Once the country is stable, the King searches for the seven princesses and wins them as his brides. His architect is ordered to construct seven domes for each of his new brides. The architect tells him that each of the seven climes is ruled by one of the seven planets (classical planetary system of Zoroastrian-Islamic world) and advises him to assure good fortune by adorning each dome with the color that is associated with each clime and planet. Bahram is skeptical but follows the advice of the architect. The princesses take up residence in the splendid pavilions. On each visit, the king visits the princesses on successive days of the week; on Saturday the Indian princess, who is governed by Saturn and so on. The princesses names are Furak (Nurak), the daughter of the Rajah of India, as beautiful as the moon; Yaghma Naz, the daughter of the Khaqan of the Turks; Naz Pari, the daughter of the king of Khwarazm; Nasrin Nush, the daughter of the king of the Slavs; Azarbin (Azareyon), the daughter of the king of Morocco; Humay, the daughter of the Roman Caesar; and Diroste (wholesome), a beautiful Iranian princess from the House of Kay Ka'us. Each princess relates to the king a story matching the mood of her respective color. These seven beautifully constructed, highly sensuous stories occupy about half of the whole poem. While the king is busy with the seven brides, his evil minister seizes power in the realm. Bahram Gur discovers that the affairs of Persia are in disarray, the treasury is empty and the neighboring rulers are posed to invade. He clears his mind first by going hunting. After returning from hunt, he sees a suspended dog from a tree. The owner of the dog, who was shepherd, tells the story of how his faithful watchdog had betrayed his flock to a she-wolf in return for sexual favors. He starts investigating the corrupt minister and from the multitude of complaints, he selects seven who tell him the injustice they have suffered. The minister is subsequently put to death and Bahram Gur restores justice and orders the seven pleasure-domes to be converted to fire temples for the pleasure of God. Bahram then goes hunting for the last time but mysteriously disappears. As a pun on words, while trying to hunt the wild ass (gūr) he instead finds his tomb (gūr). The story was translated to English in 1924 by Charles Edward Wilson. A newer English rendering based on more complete manuscripts was accomplished by Professor Julia Scott Meysami. An excerpt (Original Persian): گوهر نیک را ز عقد مریز وآنکه بد گوهرست ازو بگریز بدگهر با کسی وفا نکند اصل بد در خطا خطا نکند اصل بد با تو چون شود معطی آن نخواندی که اصل لایخطی کژدم از راه آنکه بدگهرست ماندنش عیب و کشتنش هنرست هنرآموز کز هنرمندی در گشائی کنی نه در بندی هرکه ز آموختن ندارد ننگ در برآرد ز آب و لعل از سنگ وانکه دانش نباشدش روزی ننگ دارد ز دانشآموزی ای بسا تیز طبع کاهل کوش که شد از کاهلی سفال فروش وای بسا کور دل که از تعلیم گشت قاضیالقضات هفت اقلیم Take not apart the good pearl from the string; from him who is of evil nature flee. An evil nature acts consistently: have you not heard that Nature does not err? The evil-natured man keeps faith with none; the erring nature does not fail to err. The scorpion since it is by nature bad—to let it live's a fault, to kill it, good. Seek knowledge, for through knowledge you effect that doors to you be opened and not closed. He who shames not at learning can draw forth pearls from the water, rubies from the rock. Whilst he to whom no knowledge is assigned—that person (you will find) ashamed to learn. How many, keen of mind, in effort slack, sell pottery from lack of pearls (to sell)! How many a dullard, through his being taught, becomes the chief judge of the Seven Climes! —Translation by Wilson تاریخ خوانش این نسخه: ماه فوریه سال 1992 میلادی عنوان: هفت پیکر از پنج گنج حکیم نظامی؛ شاعر: نظامی؛ موضوع: شعر شاعران ایرانی - سده 12 میلادی عنوان: مثنوی هفت پیکر از خمسه ی حکیم نظامی گنجوی؛ ویرایش و نگارش دیباچه از: دکتر احمد کوشا، به خط: مجید فدایی منش مدرس انجمن خوشنویسان ایران؛ از انتشارات آتلیه ی هنر محمد سلحشور؛ 1370؛ در 400 ص؛ ای برآرنده ی سپهر بلند، انجم افروز و انجمن پیوند آفریننده ی خزاین جود، مبدع آفریدگار وجود سازمند از تو گشته کار همه، ای همه، و آفریدگار همه هستی و، نیست، مثل و مانندت، عاقلان جز چنین، ندانندت روشنی، پیش اهل بینائی، نه به صورت، بصورت آرائی به حیاتست، زنده موجودات، زنده، بلک از وجود تست، حیات هفت پیکر نظامی ا. شربیانی
Miss Ravi –
ماجرای اصلی هفتپیکر از جایی شروع میشود که اطرافیان بهرام شاه، نگران سلامتی و طول عمر او میشوند. میترسند گزندی به او برسد و اتفاقی برای پادشاه بیفتد. بر خلاف شهریار در هزار و یک شب، بهرام پادشاهی است که به وقتش لشکرکشی میکند و حکمرانی و به وقتش بساط لذت پهن میکند و فارغ از جهان غرق امیالش میشود. بهرام شاه برخلاف شهریار که سیاهی مطلق بود، خوبی و بدی را باهم دارد. البته که کفهی خوبیهایش سنگینتر است! با اینهمه بین اصل لذت و اصل واقعیت در رفتوآمد است. در نهایت هفت گنبد میسازند به رنگ هف ماجرای اصلی هفتپیکر از جایی شروع میشود که اطرافیان بهرام شاه، نگران سلامتی و طول عمر او میشوند. میترسند گزندی به او برسد و اتفاقی برای پادشاه بیفتد. بر خلاف شهریار در هزار و یک شب، بهرام پادشاهی است که به وقتش لشکرکشی میکند و حکمرانی و به وقتش بساط لذت پهن میکند و فارغ از جهان غرق امیالش میشود. بهرام شاه برخلاف شهریار که سیاهی مطلق بود، خوبی و بدی را باهم دارد. البته که کفهی خوبیهایش سنگینتر است! با اینهمه بین اصل لذت و اصل واقعیت در رفتوآمد است. در نهایت هفت گنبد میسازند به رنگ هفت سیاره و هفت اقلیم. هر روز هفته بهرام به یکی از این گنبدها میرود و از دختر یکی از هفت اقلیم، قصهای میشنود. در پایان قصه هم بدون کشتوکشتار، دختر را در آغوش میگیرد و میخوابد. اگر شهریار، هفت پیکر را میخواند، کمتر سختگیری میکرد و کمتر خون میریخت. اگر بهرام، هزار و یک شب را میخواند، از قصه دختران هفت گنبد حوصلهاش سر میرفت. اکثر قصههایی که دختران هفت گنبد تعریف میکنند دربارهی جوانی است در جستوجوی زنی، در میل وصال و حسرت هماغوشی. با اینهمه قصهی روز چهارشنبه که دختر شاهدخت مغرب، در گنبد فیروزهای تعریف میکند، داستان عجیبی دارد. شاید اگر نمایشنامه ماهان کوشیار را نخوانده بودم، عجایب این داستان برایم بیشتر هم بود. قصه سراسر وهم و خیال است، مدام مرز واقعیت و توهم میشکند و دست آخر شخصیت اصلی قصه از سرشاری اوهام، دست به توبه میبرد و خضر بر او ظاهر میشود. *در مؤخرهی کتاب، وقتی داستان بهرام تمام میشود، نظامی از خودش و قدرت قلمش سخنها میگوید و اشاره میکند این کتاب را در چهاردهم ماه صیام تمام کردم. این همزمانی حس عجیبی بهم داد. انگار همین چند روز پیش نظامی، کتاب را تمام کرده و تا جوهر قلمش خشک شده، من آن را برداشته و خواندهام. **این را هم بگویم که آقای دستگردی در پاورقی و زیرنویس نظر شخصی خودش را هم آورده که حداقل من را به خنده وامیداشت. یکجایی که در قصه اصلی از یک آدم جهود به بدی یاد شده، آقای مصحح فرمودهاند ببینید این جهودها از همان گذشته آدمهای بدی بودهاند. صحنههای هماغوشی را که نظامی در لفافه گفته را هم نوشتهاند دیگر خودتان میدانید چه اتفاقی افتاده و معلوم است که چه شد. :))
Naghmeh Taba –
داستان روز شنبه و گنبد سیاه را پیشتر خوندم، خیلی خوبه و پر از ظرافت و حیرت. داستان نقلِ سیاهپوشی پادشاهی ست که خودِ این سیاهپوشی معلول اپیزودی دیگر هست در مورد دیاری عجیب که همه در آن سیاهپوشند. راوی این قصه برای بهرام هم زن سیاهپوشیست که کنیز آن پادشاه بوده، ملقّب به شاهِ سیاهپوشان؛ رنجها دیده باز کوشیده وز تظلّم سیاه پوشیده فلک از طالعِ خروشانش خوانده شاهِ سیاهپوشانش *** تا جهان داشت تیزهوشی کرد بیمصیبت سیاهپوشی کرد بهرام به دختر پادشاه هند اصرار میکنه که دلیل سیاهپوشی خودش و اون پادشاه رو داستان روز شنبه و گنبد سیاه را پیشتر خوندم، خیلی خوبه و پر از ظرافت و حیرت. داستان نقلِ سیاهپوشی پادشاهی ست که خودِ این سیاهپوشی معلول اپیزودی دیگر هست در مورد دیاری عجیب که همه در آن سیاهپوشند. راوی این قصه برای بهرام هم زن سیاهپوشیست که کنیز آن پادشاه بوده، ملقّب به شاهِ سیاهپوشان؛ رنجها دیده باز کوشیده وز تظلّم سیاه پوشیده فلک از طالعِ خروشانش خوانده شاهِ سیاهپوشانش *** تا جهان داشت تیزهوشی کرد بیمصیبت سیاهپوشی کرد بهرام به دختر پادشاه هند اصرار میکنه که دلیل سیاهپوشی خودش و اون پادشاه رو بازگو کنه. بانوی قصر سیاه راضی میشه که راز رو باز کنه و تعریف میکنه که خودش هم چقدر اصرار کرده تا علت سیاهپوشی پادشاه رو بفهمه: کردمش لابههایِ پنهانی من عراقی و او خراسانی! چون ز حد رفت خواستاریِ من شرمش آمد ز بیقراریِ من گفت شهریست در ولایتِ چین شهری آراسته چو خُلدِ برین نام آن شهر شهرِ مدهوشان تعزیتخانهیِ سیهپوشان پادشاه بالاخره تسلیم کنیز میشه و میگه به شهری رفتم که همهی اهالی اون سیاهپوش بودند، خیلی کوشیدم تا دلیلش رو بدونم، و ... ادامهی داستان تا بدانم که هر که زین شهرند چه سبب کز نشاط بیبهرند بیمصیبت به غم چرا کوشند جامههایِ سیه چرا پوشند خیلی از ابیات و تعابیر نظامی از فرط سادگی و روانی و زیبایی توو خاطرم مونده. فوقالعادهست. وانکه با آرزو کند خویشی اوفتد عاقبت به درویشی بختم از دور گفت کای نادان لیس قریة وراء عبّادان (=بعد از آبادان دهی نیست، بالاتر از سیاهی رنگی نیست) منِ خام از زیادتاندیشی به کمی اوفتادم از بیشی به «کمی» اوفتادن از «بیشی»! و در این جوش گرم جوشیدن از تظلّم سیاه پوشیدن بیمصیبت سیاه پوشیدن.... قصه به گونهای ست که وقتی تموم میشه خواننده هم دلش میخواد بگه برید و یک دست لباس سیاه هم برای من بیارید! درصدد بودم که هفت پیکر رو کامل بخونم. چند وقت پیش توو شهر کتاب چشمم خورد به هفت پیکر دستگردی، نشر قطره و فقط ۲۸تومن. تردید نکردم در خریدنش و خوندن بقیه قصههاش. باید به کلاسیکها پناه ببریم. زین سیاهی خبر ندارد کس مگر آن کاین سیاه دارد و بس.
Negar –
در کنار خانواده و برای با هم بودن و در عین حال آشنایی با مفاخر ادبی کشورمون شروع به خوندنش کردیم و از اونچه که انتظار داشتم عمیق تر بود بخصوص گنبد سیاه و سبز ... در کل زیبا بود ولی خب شاید اگه من باشم برا افراد زیر ۱۸ سال توصیه اش نکنم:) بخصوص گنبد سرخ! ولی در مجموع عمیق و آموزنده وزیبا بود و فکر نمیکردم مسائلی که امروز مورد بحث هستن رو هم در بر گرفته باشه. اوایل و اواخر کتاب که راجع به بهرام هست هم دید جالبی از تفکر اون دوران راجع به شاه بهمون میده و شاید باید استعداد فرهنگیمون در استبداد رو در در کنار خانواده و برای با هم بودن و در عین حال آشنایی با مفاخر ادبی کشورمون شروع به خوندنش کردیم و از اونچه که انتظار داشتم عمیق تر بود بخصوص گنبد سیاه و سبز ... در کل زیبا بود ولی خب شاید اگه من باشم برا افراد زیر ۱۸ سال توصیه اش نکنم:) بخصوص گنبد سرخ! ولی در مجموع عمیق و آموزنده وزیبا بود و فکر نمیکردم مسائلی که امروز مورد بحث هستن رو هم در بر گرفته باشه. اوایل و اواخر کتاب که راجع به بهرام هست هم دید جالبی از تفکر اون دوران راجع به شاه بهمون میده و شاید باید استعداد فرهنگیمون در استبداد رو در همین آثار جست و جو کنیم.
Mohammadreza –
استخوان بندیِ کتاب هفت پیکر و نوع داستانهاش خیلی شبیه هزار و یکشب است. تنه ی هفت پیکر، قصه گوییِ شبانه ی هفت زن است برای شوهرِ پادشاهشان و داستانها پر از ماجراها و سفرها و عجایب و دیو و پری و صحنه های جنسی است و گاهن از راویان تو در تو استفاده می کند هرچند به صورت خیلی ابتدایی تر نسبت به هزار و یکشب. تفاوت عمده ی داستانها در این دو کتاب این است که نظامی هدفش از داستانها بیشتر پند اخلاقی و دینی است و متوجه کردن مخاطب به عاقبت اندیشی. با خواندن این کتاب دو تصور غلطم نسبت به نظامی صد و هشتاد درجه تغ استخوان بندیِ کتاب هفت پیکر و نوع داستانهاش خیلی شبیه هزار و یکشب است. تنه ی هفت پیکر، قصه گوییِ شبانه ی هفت زن است برای شوهرِ پادشاهشان و داستانها پر از ماجراها و سفرها و عجایب و دیو و پری و صحنه های جنسی است و گاهن از راویان تو در تو استفاده می کند هرچند به صورت خیلی ابتدایی تر نسبت به هزار و یکشب. تفاوت عمده ی داستانها در این دو کتاب این است که نظامی هدفش از داستانها بیشتر پند اخلاقی و دینی است و متوجه کردن مخاطب به عاقبت اندیشی. با خواندن این کتاب دو تصور غلطم نسبت به نظامی صد و هشتاد درجه تغییر کرد: 1- اینکه نظامی بیشتر داستان گو است و شاعر خوبی نیست 2- داستانهاش کسل کننده و پر از موعظه و مسائل کلامی است نه تنها داستانها به شدت برایم جذاب بود و حس هام را بر می انگیخت، بلکه نظامی در برخی ابیاتش که جا برای توصیف دارد و می تواند روایت داستان را متوقف کند، آنقدر کلامش شاعرانه می شود و فهمِ تشبیهات و استعاره هایش نیاز به پرشِ ذهنیِ بلندِ خواننده دارد که شگفت زده ام کرد. بعلاوه اینکه نظامی در شخصیت پردازی تیزبین است و آگاه که هر شخصیت بسته به جایگاه چه لحنی باید به خود بگیرد. این دقت ها نظامی را به داستان نویسان پیوند می زند. مثلن داستان بهرام با کنیزک خویش به نظرم یک داستان کوتاه است چون شخصیت کنیزک، لحن او و کنش هایش به دقت پرداخته شده و مورد توجه قرار گرفته است و از صرف قصه فراتر رفته. فکر نکنید کلاسیک ها فقط متعلق به محققان ادبی و دانشجویان ادبیات است و کتابهایی زمخت هستند، بلکه اگر ارتباط بگیرید با آنها بسیار هم از رمانهای عامه پسند حتی، جذابترند. در آخر هم بگویم که من کتاب چاپ دانشگاه تهران را خواندم، تصحیح برات زنجانی که خیلی خوب بود به نظرم. اولن به این دلیل که ذکرِ اختلاف نسخ نه در زیر هر صفحه که در انتهای کتاب آمده و به قولی الکی شلوغش نکرده، دومن تعلیقات کاملن به جا و اندازه ارائه شده و واقعن شرح لغات و اصطلاحات و ابیات دشوار را آورده و از روی ابیات ساده رد شده و باز هم الکی شلوغش نکرده با مثلن ریشه شناسی کردن و شرح نکات دستوری و بدیعی و بیانی، تا جایی که اصل قضیه را فراموش کنی (مثل خطیب رهبر). سومن در انتهای کتاب واژه نامه ای از اصطلاحات و واژه های رایج در زمانه ی نظامی و دشوار برای ما فراهم کرده که آن هم به نظرم خیلی برای کسانی که می خواهند کلاسیک و مخصوصن نظامی بخوانند مفید است.
Amir H –
همیشه نام نظامی گنجوی برای من همراه با داستان لیلی و مجنون بود تا اینکه هفت پیکر را خواندم. به جرات می تونم بگم یکی از بهترین آثار ادبی فارسی است. واقعا از خواندنش لذت بردم. مخصوصا داستان شب چهارشنبه و گنبد فیروزه ای که به راحتی میشه یک فیلم ترسناک از روی داستان ساخت.
Lee Foust –
This is one of those wholly original classics--there's nothing else quite like it as far as I can see, (Maybe Virgil's Georgics, if you partake of the theory that those country verses are elaborate allegories regarding Roman post-civil war governance aimed at Caesar Agustus himself.) And this particular translation (by Julie Scott Meisami) is a remarkable achievement in its own right. I'm so happy that I discovered that this poem/novel even exists--I have Steven Moore's Alternative History of th This is one of those wholly original classics--there's nothing else quite like it as far as I can see, (Maybe Virgil's Georgics, if you partake of the theory that those country verses are elaborate allegories regarding Roman post-civil war governance aimed at Caesar Agustus himself.) And this particular translation (by Julie Scott Meisami) is a remarkable achievement in its own right. I'm so happy that I discovered that this poem/novel even exists--I have Steven Moore's Alternative History of the Novel to thank for introducing me to it. As a medievalist, it's been a joy to discover that there's a Middle Eastern equivalent to some of the great European narrative verse of the era--even if Nizami pre-dates Dante's long, didactic poem by almost a century and Boccaccio's novel-in-frames by one and a half. With elements of both, the Haft Paykar is a versified narrative in sections, presenting a flawed but ultimately good ruler, and features a cosmological/architectural system upon which hang allegorical tales of poor and good judgement, comportment, and ultimately, leadership. It's just beautiful, multi-faceted, and this translation rolls along as smoothly as Dante or Chaucer in the original, truly capturing the flavor of medieval verse. It's both a lesson in cosmology and a cornucopia of exemplary adventure tales. An enjoyable and exotic read for sure.
Ali –
امشب به سرم زد هفت پیکر بخونم . بخش ساختن خورنق اینجا کم پرداخت شده ، بیضایی در نمایشنامه ی سنمار خیلی خوب باز و روایتش کرده . اما در کل هر چی از نظامی بگم کم گفتم
Hossein –
یکشنبه ها داریم با جمعی از دوستان می خوانمیش. تا بحال که تقریبن میانه کتاب را رد کرده ایم از توصیفات زیبا و قدرت داستان سرایی نظامی بسیار لذت برده ایم هرچه چلوتر رفت بهتر شد، بچه هایی که اول دوستش نداشتند آخرها باهاش آشتی کرده اند. توصیفاتش در داستانها و بیان طبیعت یگانه ست.
Daniel Abdal-Hayy Moore –
This is an extraordinary verse mystical epic in the Medieval Persian style, by Nizami, Azarbajani classical poet, whose Laila and Majnun has been translated, but unfortunately only in prose (that I know of). This translation is in verse, and not forced verse, or plodding, academic verse, but lively, sensuous, even erotic (always tasteful and with metaphorical meaning)and deeply symbolic (colors, planets, levels of spiritual nearness to God) poetry, rhymed and octosyllabic throughout, as naturall This is an extraordinary verse mystical epic in the Medieval Persian style, by Nizami, Azarbajani classical poet, whose Laila and Majnun has been translated, but unfortunately only in prose (that I know of). This translation is in verse, and not forced verse, or plodding, academic verse, but lively, sensuous, even erotic (always tasteful and with metaphorical meaning)and deeply symbolic (colors, planets, levels of spiritual nearness to God) poetry, rhymed and octosyllabic throughout, as naturally flowing as, say, the verse of Alexander Pope, though of course, not always, and not quite as staggeringly crystalline. I read it during chemo treatment, and it carried me through beautifully. The story is of a Prince who becomes a King, and seven beautiful Princesses from various specific countries, who tell him stories after nights of love, along the lines of Shaherazade, but unique to Nizami. The introduction and notes by the translator are also wonderful, and very amply give added dimension to puns and allusions in the original Farsi that can't be carried over into English. Overall, an entertaining and fascinating and morally and spiritually uplifting (yes!) long poem worth tackling if it's your cup of heady brew.
محمد یوسفیشیرازی –
شرح نسبتاً جامع و خوبی است؛ منتها ثروتیان در بسیاری بخشها، معناهایی سخت دورازذهن و توجیهناپذیر برای شعر میتراشد. این شرح را در کنار شرح وحیددستگردی خواندم. خواندن این دو بهصورت همزمان بسیار راهگشا بود.
Sanja_Sanjalica –
Just wonderful...
Amir Soleimani –
براستی که نظامی استاد سخنه آدمیزاد از خواندن این کتاب خسته نمیشه ابیات بروانی آب جویباره قدرت نظامی در بتصویر کشیدن صحنه های اروتیک بینظیره
Amir Sahbaee –
هدیه تولد ۹۹ نیوشا -- من کلا خوندن منظومه هارو دوست دارم اما این اولین منظومه ای بود که از نظامی میخوندم.به نظرم خیلی خوب و چند وجهی بود.در زمینه ی حکمت و اخلاق حرف های مهم و دقیقی داشت،ابعاد عاشقانه ی زیادی داشت،سیاسی اجتماعی هم بود و کلا از نظر درونمایه به نظرم هم غنی بود هم متنوع. شیوه ی روایت کتاب هم کشش خاص خودش رو داشت.جدا از داستان کلی بهرام که زمان ها و مکان های مختلفی داشت،داستان های ۷روز هفته ی هفت پیکر یا داستان اون ۷ مظلوم خودش جدا جدا کشش و تعلیق داشتن. با اینکه کتاب سرشار از شادی و ل هدیه تولد ۹۹ نیوشا -- من کلا خوندن منظومه هارو دوست دارم اما این اولین منظومه ای بود که از نظامی میخوندم.به نظرم خیلی خوب و چند وجهی بود.در زمینه ی حکمت و اخلاق حرف های مهم و دقیقی داشت،ابعاد عاشقانه ی زیادی داشت،سیاسی اجتماعی هم بود و کلا از نظر درونمایه به نظرم هم غنی بود هم متنوع. شیوه ی روایت کتاب هم کشش خاص خودش رو داشت.جدا از داستان کلی بهرام که زمان ها و مکان های مختلفی داشت،داستان های ۷روز هفته ی هفت پیکر یا داستان اون ۷ مظلوم خودش جدا جدا کشش و تعلیق داشتن. با اینکه کتاب سرشار از شادی و لذته اما حواسش هست که اصالت رو به چی میده و چی رو ارزش میدونه و به نظرم کتاب خیلی تصویر داره.یعنی جدا از توصیف های مرسوم ادبیات و شعر و منظومه های کلاسیک پیرامون درخت و باغ و بهار،هرکدوم از داستان ها سرشار از تصویر و توصیف های دقیق و زندهست. یه نکته ی دیگه هم بخش های مربوط به سیاست و مملکت داری بود.متاسفانه بخش زیادی از ستم هایی که به مردم شده بود و کشتن پهلوان کشور و دربند کردن برادر معترضش برای ما آشنا بود.. کتاب ارزشمندی بود برام.ارزشمند و لذتبخش.واقعا داستان هاش بدیع بود و خیلی جالبه که خود نظامی هم میگه نمیخوام حرف تکراری بزنم و میخوام نگفته های افسانه هارو جمع کنم و روایت کنم. نکته ای که هست اینه که به شکل کلی یکم ترکیب ها و واژه ها و گاهی تعابیر به نظرم یکم سخت تر از مثلا ویس و رامین بود.لذا خریدن کتاب با تصحیح و حواشی وحید دستگردی توصیه میشه
Valerie –
I'm not really a mythology/ancient texts person but for some reason I've been feeling the urge to read epic poems recently, and I enjoyed this. I'm not really a mythology/ancient texts person but for some reason I've been feeling the urge to read epic poems recently, and I enjoyed this.
Sara Ghafouri –
کتابی که معمارها باید بخوانند
pax –
The only reason why this one does not get five stars is my (German) translation: it's very, very good even though in prose, not verse, but I'd have wished a bit more background information, even though the lack of it does not diminish the pleasure of the actual reading. Go and read and enjoy (and be amazed that something like this could be written at the end of the 12th -- 12th! -- century). The only reason why this one does not get five stars is my (German) translation: it's very, very good even though in prose, not verse, but I'd have wished a bit more background information, even though the lack of it does not diminish the pleasure of the actual reading. Go and read and enjoy (and be amazed that something like this could be written at the end of the 12th -- 12th! -- century).
Fatemeh –
نظامی شاعری که فقط داستان گو نبوده و در همه ی حکایات از اخلاق صحبت کرده.عدد ۷ عددی هست که نظامی به اون احترام گذاشته.در قسمت شکایت ۷ مظلوم میبینیم که به ترتیب مظلوم اول یک سال ،مظلوم دوم دو سال و... و مظلوم هفتم ۷ سال در زندان بوده که زاهد بوده و مراحل عرفان هم ۷ مرحله هست.
Trounin –
История не так легка, как хочется в то людям верить. В истории полно греха, его ничем нам не измерить. Но есть поэты, значит будет прославленье. Не все поэты в горькой участи царей находят вдохновенье. Но Низами, кто же Низами не знает, он царям радужные оды слагает. Как правил царь, кому то важно? В строках поэта царь представлен поступающим отважно. Царь для поэта кладезь благородства, забыл поэт про совершённые царём уродства. Не будем судить о прошлом, неизвестно оно доподлинно нам, послушае История не так легка, как хочется в то людям верить. В истории полно греха, его ничем нам не измерить. Но есть поэты, значит будет прославленье. Не все поэты в горькой участи царей находят вдохновенье. Но Низами, кто же Низами не знает, он царям радужные оды слагает. Как правил царь, кому то важно? В строках поэта царь представлен поступающим отважно. Царь для поэта кладезь благородства, забыл поэт про совершённые царём уродства. Не будем судить о прошлом, неизвестно оно доподлинно нам, послушаем Низами, его герой — сасанидский шах Гур Бахрам. (c) Trounin
رقیه خدابنده اویلی –
...عاشقم، عاشقم به بانگ بلند
Sabina –
Mənə görə Xəmsənin ən maraqlı kitabı "Yeddi Gözəl" dir . Yeddi ayrı macəra,yeddi ayrı əhvalat.Hər biri də digərindən maraqlı. Mənə görə Xəmsənin ən maraqlı kitabı "Yeddi Gözəl" dir . Yeddi ayrı macəra,yeddi ayrı əhvalat.Hər biri də digərindən maraqlı.
Naghi Naghiyev –
At the time when it was written, such structure in poetry was very innovative. This timeless piece of literature, hasn't lost even tiny bit of its magic. Dazzling seven stories! At the time when it was written, such structure in poetry was very innovative. This timeless piece of literature, hasn't lost even tiny bit of its magic. Dazzling seven stories!
Zarry Bahrami –
واقعا زیبا و شنیدنی بود
Ali –
در مورد "هفت پیکر" نظامی اینجا نوشته ام https://www.goodreads.com/author_blog... و در مورد "شعر" اینجا https://www.goodreads.com/author_blog... در مورد "هفت پیکر" نظامی اینجا نوشته ام https://www.goodreads.com/author_blog... و در مورد "شعر" اینجا https://www.goodreads.com/author_blog...
Hooman –
بهترین کار نظامی واقعا محشره که چند صد صال پیش یک نفر بتونه انقدر داستان جالبی بنویسه که هیجان داشته باشه...
Fatimajhnshi –
Domenica –
Ali –
Moez –
Andomil –
Ehsan –
BookDB –
Audrey –
Moez –
Gersende –
Vivian Pradels Boutteville –
Jess castellanos lobaton –
Ebrahim Barzegar –
Nocturnalux –
Bannix –
Camille –
Νικηταράς –
Simon –
Louise –
sanaz –
samira darabi –
Reihaneh –
Cyrus –
Behzad BabaEsfahani –
Peaceful peace –
Tanha –
Shobeir –
sepideh –
samira –
azade –
Payam –
shahram –